و من بایـد
خودم را بـﮧ تخت ببندم !
مے خواهم عاشـق شدن را ترک کنم . . . !
فـکر نـکن که فـرامـوشت کـرده ام…
يـا ديـگر دوسـتت نـدارم !
نــه !
مـن فـقط فهـميـدم :
وقـتي دلـت بـا مـن نـيست ؛
بودنـت مشـکلي را حـل نـميکـند ،
تـنها دلـتـنـگترم مـيکـند
دنیـای مجـازی جـایی کـه وقتـی کسـی کـه دوستش داری ازت میپرسـه خوبـی ؟
میگـی خوبـم مرسـی!
امـا اون نـه میتـونـه بغض گلوتـو ببینـه
نه چشمـاي خيستـو
نـه دستـای لـرزونتـو
حتـّی نمیتـونه دلتنگیتـو حس کنـه
بعـد هـم بـا خیـال راحـت میـره کـه بـا یکـی دیگـه چـت کنـه...!
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد …
دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند …
میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه …
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن … !
مَـטּ بــﮧ یِـڪ بلنـב گریــﮧ کرבטּ نیـــاز בارم...
اَز همـــاטּ هــایــے ڪـﮧ تمــــام تهـــے مغزم را بیروטּ مـــے ریزב...
اَز همـــاטּ هــایـــے ڪـﮧ اَگـــر ڪســـے بشنوב ،
خیــــال میــڪنـב مـטּ بـבبختـ تریـטּ آבم روےِ زمینـم!!!!
ای کاش گفته بودی ای کاش گفته بودی
عاشق دیگری هستی
من خودم عاشق بودم دركت ميكردم
براي بعضي درد ها نه ميتوان گريه كرد
نه مي توان فرياد زد
براي بعضي درد ها فقط مي توان
نگاه كرد وبي صدا شكست
همين
مـَטּ مـآننـב پسِـرآטּ هَـґ سِـטּ وسآلـ ِ פֿـویـش نیستـґ
ڪـﮧ هَـر یڪـ از حـآل آرزویـﮯ בآرنـב بَرآﮮ آینـבه,
امـّآ مَـטּ تنهـآ یڪـ آرزو בآرґ و آטּ ایـטּ اَست ڪـﮧ
روزﮮ بـפֿـوآبـґ و בيگـربـیـבآر نَشوґ تـآ نَشنوґ,نَبینـґ,زَجـرنڪشـґ
نازدانه ی دلم
همه رفتند ...
همه آرام می آیند و آرام می روند
بی آنکه بدانند چطور شیشه دل را می شکنند.
همه می روند ...
بی آنکه نگاهی به عقب اندازند که من ... که تو ...
که همه ما پشت پنجره چشم به راه ایم.
همه می روند ...
نازنینم اما من همیشه با تو می مانم
تا پشت پنجره به انتظارم ننشینی
با تو می مانم تا پنجره غم گرفته دلت را شاد کنم
من در کنارت هستم
سرت را بر شانه ام بگذار
من می مانم ...
گاهــــی ادم دلـــش بدمیشکــــنه
شایــــد بخنـــده شایــــــد ببخشـــه ولی هیـــــــچ وقت دیگه
دلــــش باعشقـــش صاف نمیشـــــه
خیلی سختــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه شنیدن بعضی حرفا خیلی سخت ...!
پـس کـی تـمــام میـشـود...
شـبـهـــایی کــه دور از تــو
بــا خـیـال چشمـانت
تــا سـحــر چـشم بـر هـم نـمی گـذارم...
حـسـرت بودن در آغـوشت
دیـوانــه ام میکـنــد...
هـمیـــنـــ کهـــ تــــــــــو میدانـــیـــ دوسـتتـــــ دارمـــ کافیستـــ ….
بگـــــذار خفـــهـــ کنـــــد خـــــودشــــ را دنیـــــــــــا…
♥ ♥همه میگن عشق یعنی دوست داشتن♥ ♥
دوست دارم
کــــــاش می شــــــد
" فقــــط " ، تــــ♥ــو را داشتــــــه باشــــــم
و
خــــــدا هـــــی بپرســــــد : خــــــوب ، دیگــــــر چــــــه ؟؟!
و
مــــــن بگویــــــم : هیــــــچ ، هـــ♥ــمین کافیســــــت ...
ﺩﯾـﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗـﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺿﺮﺑــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧـﻮﺭﻧـﺪ ﻭ ﻣـﯽ ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟
ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ
ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟
ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛
ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،
ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .
گاه جلوی آیینه می ایستم...
خودم را در آن می بینم.
دست روی شانه هایش می گذارم و می گویم :
چه تحملی دارد "دلت"....
بعد از پشت سر گذاشتن ڪلے خاطره قشنگ
با بے اعتنایے و بے تفاوتے بهت بگـﮧ
هرجور راحتے
کسے مجبورت نڪرده بمونے
به سلامتی تو; عشقم
کاش بودی . . .وقتـی بغض مـی کردم . . .
فقطـ بغلم مـیکردی و مـیگفتـی . .
ببینم چشمـــــاتو . . . منـــــو نگاه کـن . . .
اگه گریــه کنـی قهـــــر مـیکنم میرمـــــا . . .!
فقط همـیــن …!!!
منـــــــــــــ ؛ جـانــــــــــ می دهمـــ !!!!
دوباره پاییز در راه است...
و من
انار نیستم
که برسم به دست های تو...
برگم؛
پر از اضطراب افتادن...
کم سرمایه ای نیست ؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند !
ولی ....
از آن بهتر داشتن آدمهاییست ،
که وقتی حالت را میپرسند ؛
بتوانی بگویی :
خوب نیستم ... !!
که کنارت هستــــــــم،
و کودک درونـــــــم از اشتیاق با تـــو بودن،می خــــواهد زمین و زمان را بهـــم بریزد.
یعنی وقتی کنارته یهو دماغشو بکشی چشماش پرِ اشک بشه بگه آخه مگه خل شدی ؟؟؟ بگی آخ آره دیگه! خلِ تو !
وقتی داره باهات بحث می کنه چشماتو ریز کنی بگی ! خاک به ســـــــــرم ... باز تو اخم کردی ؟ نگفته بودم بهت نمیاد ؟ اصلا گوش نمی دی ها ! بعد تا بیاد چیزی بگه ! بگی چی گفتی ؟؟ دوسم داری ؟ خوب عزیزم منم دوست دارم !
نشسته باشین تو یه جمعِ دوستانه داره حرف می زنه .. حرف می زنه.. حرف می زنه یهو وسطِ حرفش بری بگی تو پرانتز می خواستم بگم من ایشونو خیلی دوست دارم خوب داشتی می گفتی عزیزم ..
دیوونه بازی یعنی اینکه یه روز بیاد بهت بگه مرسی که انقدر دیوونه ای ....
آرش نیستم که کمان به دست گیرم
اما
لحظه های با تو بودن را خوب شکار میکنم از بین خاطراتم !
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود ...
هــوا خـــوب شـــود ...
عــشــق خــوب شــود ...
و تـــــو ...
خــــوب مــن شـــوی !!!
اگـر ڪـارگـرבاטּ بوבمــ
صـבاے نفسـ ــ هـایتـــــ
موسیقــﮯ متــטּ فیلمـــ هایمـــ بــوב
تعداد صفحات : 3